محل تبلیغات شما



گاهی وقتها توی روابط رومانتیک و عاطفی چوب خوش باوری و زودباوریمون رو میخوریم.

یادمون میره که اینم یه بازیه مثل بقیه بازیها زندگی.

طرف با کلی وعده و وعید ازدواج میکنه. بعضی حرفاش یادش میره.

نمیخوام ی حرف بزنم ولی بعضی ها با کلی وعده و وعید نامزد  میشن و انتخاب میشن و بعدش یادشون میره.

این بازی های رومانتیک که جای خود دارد.

فقط یه تلنگری هست برای خودم تا یادم نره.

تا این بازی ها رو جدی نگیرم.

چون اولین بازنده اش خودمم.

باختی که دردناکه و براحتی از یاد آدم نمیره.

باختی که ممکنه زندگی آدمو بهم بریزه.

بهم ریختنی که براحتی نمیشه جمش کرد.

و هزینه فرصت خیلی زیادی رو بهع آدم تحمیل میکنه.

هزینه فرصت یه رابطه عاطفی.

هرینه فرصت یه زندگی

هزینه فرصت خیلی چیزهای دیگه.

سختی شروع دوباره.

درد و رنجی که باید منتظر گذر زمان باشی تا فراموش کنی.

 


اعصاب و روان آدم کشش و ظرفیت محدودی داره

از یه جایی به بعد دیگه آدم نمیتونه تحمل کنه

دست خود آدم هم نیست.

آدم احساس میکنه تموم شده.

.

بحث دوست داشتن نیست.

ترا دوست دارم

 و این احساس دوست داشتن همیشه در قلبم خواهد بود.

اما

مسئله تاب و تحمل آدم برای شنیدن و هضم بعضی حرفهاست.

گاهی اوقات حتی به فاز بیخیالی زدن هم کمک نمیکنه.

فقط زمان و فراموشی میتونه کمک کنه و مرهمی باشه بر زخمهای احساسی.

هر چه در وسع و توان داشتم گذاشتم.

منت نیست.

(اصلا این حرفها برای فراموش کردن هست. برای مخاطب خاصی نیست که بیاید و بخواند)

وقت گذاشتم. یعنی از عمرم خرج کردم.

گفتی نمیخواهی با دیگری باشم. رابطه ام را سرد و سرد کردم.

گفتی نمیخواهی باهات باشم، گفتم چشم.

گفتی ترکم نکن . گفتم چشم.

هنوز هم میخواهم در کنارت باشم و نمیخواهم ترکت کنم.

اما چه کنم که توانی برایم نمانده.

خیلی خسته ام

بیشتر از آنچه که فکرش را کنی.

برای دلم خیلی بد شد.

خیلی بد.

ضد حال خیلی بدی خود دلم.

ضد حالی که هیچ وقت فکرش را نمیکردم چنین اتقاقی برای دلم بیفتد.

.


دوستت دارم

ممکنه بعضی وقتها حال دلم خراب باشه.

و بخام برون ریزی کنم.

ولی در هر حال

و وقتی که عقلم سرجاشه

دوستت دارم.

دوست داشتن فقط برای تصاحب کردن یک جسم نیست

دوست داشتن تو یک حس زیبایی هست که همیشه در قلب من هست

یه فرشته دوست داشتنی.

 

دوستدار تو.


در روابطمون مراقب حرف هایی که میزنیم باشیم. 

هر حرفی که میزنیم، خواسته و ناخواسته یک انتظار ایجاد میکند، 

و هر انتظار یک امیدواری هست. 

امیدواری برای ادامه رابطه، 

ادامه زندگی، 

تغییر و تحول، 

و. 

اما

قصه تلخ ماجرا از آن جا شروع ميشه که 

خودمون حرف مون رو بهایی بهش نمیدیم. 

یعنی یه حرفی رو فقط میزنیم 

برای لحظه ای دل بدست آوردن 

و بعد اون حرف رو فراموش میکنیم. 

اما نمیدانیم که دلی رو امیدوار کرده بودیم. 

که در نهایت با این کار دلی رو ناامید میکنیم، 

دلی رو میشکنیم. 

امیدی رو ناامید میکنیم. 

رابطه دیگری رو نابود میکنیم. 

و. 

به چه قیمتی. 

واقعا به چه قیمتی. 

مراقب حرف هایی که میزنیم باشیم، 

امیدواری الکی ایجاد نکنیم. 

تا امید کسی رو ناامید نکنیم. 

فقط باور کردن یک جمله، فقط یک جمله ساده، دل من رو برد، 

یعنی بر باد داد. 

تمام درد و رنج هایم تا الان و درد و رنج های آتی که باید تحمل کنم، 

فقط و فقط به خاطر همون یه حرف بود، 

در حالیکه بعداً فهمیدم اونجوري ها هم نبود. 

در واقع،

اگرچه کسی بود و نبود،

جایی برای من نبود. 

فقط به حرف نیست. 

به عمل هم هست. 

بگذریم. 

چون دل این حرف ها حالیش نیست 

وگرنه حال آدمها در روابط اینقدر گرفته نميشد با حرف ها و قول های تاریخ انقضا دار. 

مشکل از تو نبود. 

مشکل از من بود که متوجه نشدم که 

تاریخ انقضای اون حرفت، همون لحظه بود. 

یا نهایتاً همون شب. 

این دل زودباور، باورش شد که قراره بمونی با دل من. 

میدونم حتی این حرفامو بهت بزنم، 

بهم خرده میگیری 

یا مسخره میکنی 

یا میگی حرف ده قرن پیشه. 

بگذریم، 

هر چند گذشتن برای من ساده و آسون نیست. 

که اگر بود، 

ده ها بار به خاطر جفای تو 

گذشته بودم. 

کسی از رنج بردن خود و یا دیگران لذت نمیبرد. 

مسئله اینه که هنوز این دل لعنتی باورش نشده. 

باورش نشده که. 

ولش کن. 

خودم دیگه خسته و ذله شدم. 

این دل دست نمیکشه. 

خودم دیگه توان و حوصله ای ندارم 

برای هیچ کاری و چیزی. 

فقط کورسویی ته دلم هست که اوضاع دلم بهتر خواهد شد. 

اون هم مرهمی جز گذر زمان نميتونه کمک کنه. 

البته اگه این زخم هی با حرفی و حدیثی تازه نشه. 

مراقب حرف هایی که میزنیم باشیم. 

گاهی اوقات با حرفمان، 

دلی بدجور میشکند. 

طوری که انگیزه ای برای زندگی نمی ماند. 

عمری میسوزد، 

حتی در حد چند ماه و چند سال. 

کاش آن حرفت را هرگز نمی گفتی. 

یا نمیشنیدم. 

نميدانم چه قصدی داشتی با آن حرف. 

ولی هر چه بود 

در واقعیت، اولویت با کسان دیگری بود، نه من. 

سادگی کردم و باورم شد. 

که تقصیر خودم بود. 

وارد بازی شدم که بازنده اش از اول مشخص بود، 

اما فکر میکردم داور که تو باشی هوای منو داری. 

هوامو که نداشتی که هیچ. 

بارها چه حرفها که نزدی. 

حرفهایی که شنیدنش اونم از تو برایم خیلی سنگین و عذاب آور و دل شکننده بود. 

متاسفانه فراموشم نميشه. 

نميدونم تاوان چیه این درد. 

امیدوارم زندگی ات همیشه شاد و پر از حضور خدا و امید باشه 

تا نیازی به بودن چون منی برای لحظه ای نباشه،

که برای بودنم حرف هایی بزنی که. 

همون حرف هایی که آدمو امیدوار میکند. 

ولی بعدش. 

ناامید. 

امیدوارم، هرگز امید کسی ناامید نشه. 

هرگز. 

چون امید تنها و آخرین چیزی هست که هر آدمی برای زندگی داره. 

دوستدار تو. 

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

یادداشتهای سید محمدحسن جواهری مجموعه نرم افزارها و مطالب کاربردی